راکتورتهران در دولت‌قبل روزی دوساعت هم فعالیت‌نداشت

محمدي گفت: راکتور تهران در دولت اصلاحات تقریبا تعطیل بوده و روزی بیشتر از دو ساعت فعالیت نداشته است اما با آمدن دولت احمدی نژاد، سیستم راکتور، توانست تامین رادیوایزوتوپ‌های بیمارستانی را به مرز خودکفایی کامل برساند.

به گزارش شبکه ایران، موضوع خرید سوخت هسته ای برای راکتور تحقیقاتی تهران، همزمان با سفر رئیس جمهور به نیویورک مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. رئیس جمهور در نیویورک به رسانه های آمریکایی که با او گفت و گو می کردند از پیشنهاد ایران برای خریداری سوخت با غنای 75/19 درصد خبر داده بود.

اخبار تکمیلی پیرامون خریداری سوخت با غنای بالا، را جلیلی پس از بازگشت از سفر ژنو در اختیار رسانه ها قرار داد. هر چند جلیلی در کنفرانس خبری پیش از عزیمت به ژنو و در گزارش مذاکرات پس از بازگشت به تهران، هیچ اشاره ای به موضوع خرید سوخت هسته ای نکرد اما وقتی خبرنگاران درباره خرید سوخت هسته ای از او پرسیدند ، تسهیل دسترسی اعضای آژانس به آنچه در زمینه انرژی هسته ای نیاز دارند را وظیفه آژانس اتمی دانست و از نامه اردیبهشت ماه ایران به آژانس برای تهیه سوخت راکتور تهران خبر داد. واکنش جلیلی به سوال خبرنگاران پس از بازگشت از ژنو به گونه ای بود تا حساب موضوع خرید سوخت هسته ای را از حساب مذاکرات ژنو سوا کند و مسئولیت آن را متوجه آژانس بداند تا مذاکرات فنی آن چندی بعد در وین برگزار گردد و این برغم تلاش غربی ها برای قرار گرفتن خرید سوخت در دستور مذاکرات ژنو بود. موضوعی که مهدی محمدی در گفت و گو با خبرنگار ما نیز آن را تایید کرد.

مهدی محمدی کارشناس مسائل هسته ای در گفت و گو با شبکه ایران مفصلا پرونده "خرید سوخت هسته ای" را تشریح کرد. وی در بخشی از این گفت و گو از تعطیل بودن تقریبی راکتور تحقیقاتی تهران و مشکلات تهیه رادیو ایزوتوپ ها در دولت اصلاحات می گوید و طرح پیشنهاد خرید مستقیم سوخت توسط موسوی را پیشهاد تکراری می داند که کارشناسان معمولی سازمان انرژی اتمی هم از آن مطلع هستند.

محمدی در پاسخ به خبرسازی رسانه های منتقد دولت که پس از بازگشت موفقیت آمیز تیم مذاکره کننده از ژنو، در جست و جوی یک "عقب نشینی" برای توجیه پیروزی ایران در ژنو، مدعی شدند ایران قرار است عمده ذخیره سوخت 5/3 درصد خود را در اختیار خارجی ها قرار دهد، چنین اخباری را ناشی از اعتماد کامل این رسانه ها به اخبار منتشره از سوی رسانه های خارجی و ناشی از ایفای نقش برخی از این رسانه ها در جایگاه وکیل مدافع غربی ها می داند. مشروح این گفت و گو در ادامه می آید:

آقای محمدی، یکی از شبهاتی که این روزها بخش زیادی از مطالب رسانه‌های منتقد داخلی را به خود اختصاص داده و مبنای زیر سوال بردن دیپلماسی هسته‌ای قرار گرفته، نحوه تهیه سوخت راکتور تحقیقاتی تهران است. محور ابهام مذکور این سوال است که چرا ما به جای همان روش قدیمی، یعنی خرید مستقیم سوخت برای راکتور، پای میز مذاکره نشسته‌ایم و سعی در مبادله اورانیوم داریم؟

ما آخرین باری که برای راکتورهایمان سوخت خریده‌ایم سال 1993 بوده است. در آن مقطع اساسا بحث‌های سیاسی-امنیتی انرژی هسته‌ای ایران آغاز نشده بود و در نتیجه حساسیت های فعلی برای عرضه سوخت راکتورهای هسته ایران وجود نداشت. در واقع طرف‌های درگیر نیازی به گروکشی سیاسی پیرامون تامین سوخت راکتور هسته‌ای تهران نداشتند. به همین جهت پرونده ای به نام پرونده هسته‌ای ایران وجود نداشت که بخواهد مانعی بر سر خرید سوخت راکتور تهران باشد ضمن اینکه راکتور تهران به طور صد در صد تحت نظر آژانس بین المللی انرزی اتمی است و به طور طبیعی در شرایطی که مشکل سیاسی وجود نداشته باشد، هیچ کشوری برای فروش سوخت به ایران نگرانی ندارد. احتمالا آقای مهندس موسوی آخرین کسی است که ایده خرید مستقیم سوخت به ذهنش رسیده است; چرا که این ایده خیلی پیشتر از اینها به ذهن کارشناسان معمولی سازمان انرژی اتمی رسیده بود. نکته مطرح دیگر این است که راکتور تهران در دولت اصلاحات تقریبا تعطیل بوده و روزی بیشتر از دو ساعت فعالیت نداشته است. بعد از سال 84 و با آمدن دولت آقای احمدی نژاد بود که سیستم راکتور، فعالیت خود را با ظرفیت کامل شروع کرد و توانست تامین رادیوایزوتوپ‌های بیمارستانی را به مرز خودکفایی کامل برساند. اما در دولت اصلاحات ما از حیث تامین رادیو ایزوتوپ های بیمارستانی خودمان هم، دچار مشکل بودیم. مقامات هسته‌ای هم، نه توانایی بومی را برای تامین رادیو ایزوتوپ‌ها باور داشتند و نه قادر به تامین رادیو ایزوتوپ ها از خارج بودند.

فاصله زمانی بین مذاکرات وین و پاسخ مثبت کشورهای طرف قرارداد با پاسخ تکمیلی کشورمان به چه علت است؟

اولا طرف ایرانی هرگز پیشنهادی ارائه نکرده است. تا امروز فقط یک پیشنهاد وجود داشته و آن پیشنهاد حدود دو ماه پیش سه کشور آمریکا، روسیه و فرانسه به ایران بوده که به واسطه آژانس بین المللی انرژی هسته ای برای ایران ارسال شده است که ایران آن پیشنهاد را به آن شکل و به طور مطلق نمی توانست بپذیرد. در آن پیشنهاد آمده بود که ایران تا آخر سال جاری میلادی یعنی تا پایان یا نیمه دسامبر سال 2009، 75 درصد از ذخیره اورانیوم غنی شده خودش را که حدودا 1200 کیلو گرم اورانیوم 5/3 درصد بوده را به کشور روسیه بفرستد. روسیه این اورانیوم را تا حدود 75/19 غنی کند و بعد اورانیومی که در روسیه غنی شده به فرانسه برود. سوخت غنی شده در فرانسه تبدیل به میله های سوخت و بعد مجتمع سوخت شود. یعنی در فرانسه دو مرحله بر روی آن انجام گیرد در حالی که همه فکر می کنند باید یک مرحله در فرانسه صورت گیرد. هدف عمده ای که در این پیشنهاد دنبال می کردند این بود که بتوانند ذخیره اورانیوم با درصد غنای پایین را تخلیه و حق در اختیار داشتن این مقدار سوخت هسته ای را از ایران سلب کنند. ایران در مقابل این پیشنهاد اعلام کرد که حاضر به مذاکره است. این اعلام قبل از انجام مذاکرات ژنو در اول اکتبر توسط مقامات هسته ای به آژانس صورت گرفت. اعلام موافقت با مذاکره درباره پیشنهاد سه کشور برخلاف انچه که رسانه های غربی ابراز و بعضی از افراد ناآگاه در داخل هم باور کردند هیچ گونه ارتباطی با مذاکرات ژنو نداشت. غربی ها سعی کردند مسئله این پیشنهاد در دستور کار مذاکرات ژنو قرار گیرد اما هیات ایرانی نپذیرفت و مطلقا هیچ تعهدی در این مذاکرات در این باره داده نشد. در این باره بعدا قرار گذاشته شد کارشناسان فنی ایران که ارتباطی با مذاکره سیاسی ما در ژنو که محور عمده اش پیشنهاد ایران بود نداشتند، در حدود 20 اکتبر با کارشناسان آژانس و سه کشوری که داوطلب فروش سوخت به تهران شده بودند ملاقات کنند. در نتیجه پیشنهادی که این سه کشور در دو ماه پیش داده بودند منجر به مذاکرات وین شد. در مذاکرات وین طی سه روز سه پیش‌نویس مطرح شد. پیش‌نویس اول همان پیشنهادی بود که سه کشور طرف ما داده بودند که طبعا ایران این پیش‌نویس را نپذیرفت. پیش نویس دوم پیش نویسی بود که در آن فرانسه به عنوان عرضه کننده نهایی میله‌ها و مجتمع های سوخت به ایران حذف شود یعنی طرف قضیه پذیرفت طرف نهایی معامله با ایران روسیه باشد. حالا اینکه روس‌ها با فرانسه بخواهند به طور جداگانه قراردادی منعقد بکنند دیگر به ایران مربوط نیست در واقع ایران مسئولیت حقوقی تامین سوخت را از روسیه مطالبه می کند. پیش نویس سوم همین پیش نویس نهایی بود که در واقع ایران آن را دریافت کرد و برای بررسی بیشتر به تهران آورد. مسئله ای دیگری که در اینجا گفته شد و بعضی از رسانه های داخلی هم آن را باور کردند این بود که ایران در وین با پیش نویس سوم توافق کرده است در حالی که مطلقا چنین چیزی وجود نداشت. ایران صرفا پیش نویس را دریافت کرد و برای بررسی به تهران آورد. جالب است که نه فقط ایران پیش نویس سوم را در وین قبول نکرد بلکه خود غربی ها این پیش نویس را آن روز قبول نکردند. فردای مذاکرات وین بود که سه کشور آمریکا، روسیه و فرانسه بیانیه های رسمی دادند و اعلام کردند با پیشنویس سوم در وین موافق هستند یعنی نه فقط ایران بلکه این سه کشور هم موافقت خودشان با پیش نویس را بعدا اعلام کردند. ایران هم موافقت خود را هیچ‌گاه اعلام نکرد و فقط اعلام کرد که در حال بررسی است و نهایتا در بررسی های خود به یک سلسله ملاحظات فنی و اقتصادی درباره‌ی پیش نویس سوم رسید که این ملاحظات فنی و اقتصادی اگر اعمال شود طبق آن چیزی که آقای سلطانیه گفتند ایران درباره ی معامله وین نظر مثبتی خواهد داشت. بنابراین اصلا چنین نبوده که ایران پیشنهاد جداگانه ای داده باشد. ما پیشنهادهایی دریافت کرده ایم. درباره ی آنها ملاحظاتی داریم و طبیعی است که فرایند تدوین ملاحظات ایران یک فرایند زمانبر است. ما باید پیشنویس را مطالعه می کردیم تا در مذاکرات شرکت کنیم و سئوالات خودمان را مطرح کنیم .ما این کار را انجام دادیم تا در تهران بررسی های کارشناسی دقیق‌تری روی پیش‌نویس انجام شود. اینکه ایران همان روز اولی که این پیشنویس را در دست گرفت و نگاه کرد همان روز هم اعلام موافقت خود را ارائه بدهد طبیعی است که یک فرایند غیر کارشناسی است و متاسفانه باید بگویم برخی رسانه های داخلی ما خودشان اهل تحلیل دقیق اطلاعات نیستند. عیب بدتر رسانه های منتقد دولت این است که به سرعت به رسانه های خارجی اعتماد می کنند و عملیات روانی و اخبار دروغ آنها را حقیقت فرض می کنند. دروغ های آنها را مبنای تحلیل‌های خودشان قرار می دهند و به تحلیل هایی می رسندکه با واقعیت فاصله زیادی دارد. بعضی مواقع می بینیم که اینها در نقش وکیل مدافع کشورهای غربی ایفای نقش می کنند. و از غربی ها در محکوم کردن دولت پیشی می‌گیرند.

با توجه به کارنامه سیاه کشورهای غربی در معاملات این چنینی واقعا چه تضمینی وجود دارد که سوخت خارج شده از ایران به کشور بازگردد؟

من نظر شخصی خودم را به عنوان یک کارشناس عرض می کنم و هیچ وقت نکاتی که می گویم بیان کننده‌ی نظر رسمی نیست چون در موقعیتی نیستم که اصلا نظر رسمی را بیان کنم. مهمترین بحثی که در این معامله وجود دارد این بحث است که غرب چگونه می‌تواند تضمین کند مواد هسته ای که از ایران خارج می شود به ایران بازگردد. به دلیل بی‌اعتمادی تاریخی که ما به غربی‌ها داریم استنباط صد در صدی ایران این است که اگر مواد هسته ای بدون یک سلسله تضمین‌هایی از ایران خارج بشود دیگر به ایران باز نخواهد گشت و طرف های غربی می توانند این سرمایه استراتژیکی را که حاصل زحمات بسیار و هزینه های قابل توجهی است که ما در طی 5 سال گذشته پرداخته ایم، از دست ایران خارج کنند. نکته اول این است که معامله باید به شکلی باشد تا حاوی این تضمین که مواد هسته ای خارج شده از ایران به ایران بازگردد باشد. یک تضمین به عقیده من این است که تحویل مواد به صورت تدریجی صورت گیرد. وقتی ایران بخشی از مواد را می دهد و بخشی را نگه می دارد طرف غربی برای دریافت بخش دوم محموله سوخت اول را تحویل می‌دهد یعنی در واقع مواد باقی مانده در ایران تضمینی برای دریافت سوخت از طرف مورد معامله خواهد بود. تضمین دوم به نظرم می‌تواند این باشد که ایران در ارائه مواد هسته ای پیش‌قدم نشود به این معنا که طرف غربی سوخت را به ایران تحویل دهد و ایران معادل آن سوخت را به طرف غربی مواد هسته‌ای بدهد. اول آن‌ها سوخت را بدهند و بعد ما مواد را به آن ها بدهیم و در واقع ما یک گام جلوتر باشیم. ولی در بدترین حالت ممکن هم ، باید مبادله به صورت همزمان صورت بگیرد و این باز یک تضمین خواهد بود. تضمین سوم به نظر من این است که ایران آمادگی خودش را برای غنی سازی در سطح 20 درصد به طور عملی نشان بدهد. اگر ما کاملا اعلام کنیم که آماده غنی سازی در سطح 20 درصد هستیم و غربی ها ببیند که ایران عملا مقدمات این موضوع را فراهم می کند به نظر من تضمینی ایجاد می کند که سوخت 20 درصد وارد ایران شود. درست همانطور که روس ها فهمیدند ایران توانایی تهیه سوخت هسته ای برای نیروگاه بوشهر را دارد و سپس محموله سوخت مورد نیاز بوشهر را ارسال کردند. اما اساسا این ما نیستیم که باید غربی‌ها را راهنمایی کنیم که چه تضمینی به ما بدهند تضمین را باید فروشنده بدهد یعنی اگر طرف غربی فروشنده است باید تضمین سوخت را طرف غربی بدهد. ضمن اینکه ما کمک فکری می کنیم اما آنها اگر ایده های بهتری دارند باید ارئه دهند. تضمین چهارم که خیلی مهم است این است که حتما مقدار قابل توجهی از مواد هسته ای در داخل ایران باقی بماند. یعنی ما باید همیشه ایکس مقدار مواد اورانیوم 5/3 درصد در ایران داشته باشیم . چیزی که مجموعا طی مراحل مختلف این معامله تحویل داده می شود باید بسیار کمتر از عدد واقعی اورانیوم غنی شده در ایران باشد و باید ایران یک مقدار قابل توجهی اورانیوم را در داخل کشور حفظ بکند. در واقع انبار اورانیوم کم غنی شده ایران تهی نشود تا ما از وضعیت بازدارندگی که با در اختیار داشتن اورانیوم کم غنی شده در آن قرار گرفته بودیم، خارج نشویم.

سوال دیگری که مطرح است این است که چنین معامله ای واقعا چه مزیت و فایده ای برای ایران خواهد داشت؟ با توجه به اینکه ایران خود قادر به تولید سوخت مورد نیاز راکتور تهران خواهد بود آیا می ارزد که سوخت با درصد غنای پایین از کشور خارج شود تا بعد ما از بابت بازگشت آن به کشور نگرانی داشته باشیم؟

فایده اول این است که حق غنی سازی درون خاک ایران و در ابعاد صنعتی با درصد صلح آمیز را تثبیت می کند. یعنی اولا ایران می تواند 5/3 الی 5 درصد غنی سازی بکند اینکه قطعی است و حق غنی‌سازی بیست درصد هم از ایران سلب نمی‌شود یعنی ما می‌توانیم هر وقت که خواستیم غنی‌سازی 20درصد انجام دهیم و ایران هیچ تعهدی نمی دهد که غنی سازی 20 درصدی هیچ وقت انجام ندهد. پس می بینید که حق غنی سازی 20 درصد با این پیشنهاد تثبیت می شود. دوم مسئله قعطنامه‌های شورای امنیت است که ورود و خروج مواد هسته ای به ایران را ممنوع می کرد و با این معامله عملا ملغی می شود و این قعطنامه‌ها توسط آن کشورهایی که این قعطنامه ها را صادر کرده اند، خود به خود لغو می شود. در واقع این مسیر به نقض قعطنامه های شورای امنیت باز خواهد شد. فایده سوم این است که ما سوخت را برای راکتورهای تهران به قیمت معقول و به صرفه تامین می کنیم و از حیث مصارف بیمارستانی دچار مشکل نخواهیم بود و همه اینها در شرایطی است که حجمی از اورانیوم کم غنی شده حتما در ایران حفظ خواهد شد و در نتیجه ایران از حیث وضعیت بازدارندگی، وضعیتش تغییر نخواهد کرد. اولی از همه مهمتر است چون حق غنی سازی هسته ای ایران را می پذیرند و این بزرگترین پیروزی در تاریخ پرونده هسته ای ایران است و اساسا دعوای ما بر سر غنی سازی تا 5 درصد بوده است قعطنامه ها برای این بوده است و تعلیقی که بوده اصولا برای همین بوده است که البته ما نمی پذیرفتیم.

ارسال سوخت با درصد غنای پایین به طرف معامله و تحویل سوخت غنی شده در کجا انجام می شود؟

اگر معامله به طور همزمان صورت بگیرد در هر جا که صورت بگیرد مهم نیست یعنی تاثیری در ماهیت کار ندارد. البته طبیعی است که باید در یک کشور بی‌طرف و یک مکان امن قرار بگیرد و حتی ترجیح ما این است که باید در درون خاک ایران قرار بگیرد ولی شرط همزمانی این شرط را کم اهمیت می کند.

از شبهاتی دیگری که مطرح می کنند این است که چرا باید با روسیه این معامله انجام شود؟ آیا روس ها خوش قول خواهند بود؟

مسئله این است که کشورهای معدودی وجود دارند که توانایی غنی سازی اورانیوم را دارند این کشور ها شاید بتوان گفت که فرانسه، آمریکا و روسیه معدود کشورهایی هستند که می ‌توانند وارد چنین معامله ای شوند. یعنی قابلیت فنی ورود به این معامله را دارند. نکته حائز اهمیت این است که ما فرانسه را خودمان حذف کردیم و کارنامه فرانسه از کارنامه روسیه سیاه تر است. روس‌ها اگرچه با تعلل و تاخیر فراوان ولی بالاخره 90 تن سوخت هسته ای راکتور بوشهر را به ما تحویل دادند که یک ذخیره فوق العاده استراتژیک برای ایران است. امریکایی ها هم به دلایلی حاضر نبودند به این معامله وارد شوند. بنابراین گزینه ای به جز روسیه باقی نماند. ولی وجه تمایز معامله ای که این بار می خواهد انجام بگیرد، این است که چون طرف های غربی ما هدف‌گذاری‌شان این است که به مواد هسته ای دست پیدا کنند، ایران شکل معامله را بسیار متفاوت از شکلی که معامله ی بوشهر بوده، تنظیم خواهد کرد. نهایتا به عقیده من تضمین های بسیار قاطعی وجود دارد که پدیده بوشهر مجددا تکرار نشود. مهمترین نفع این معامله به عقیده من این است که ایران را وارد فاز تجاری صنعت هسته ای می کند و در واقع اتفاقی که می افتد این است که راه برای همکاری تجاری ایران باز می شود. به محض اینکه این معامله نهایی بشود انعقاد قراردادهای جدید هسته ای شروع خواهد شد چون این سد شکسته شده است و ایران تبدیل می شود به یک بازیگر در محیط تجاری صنعت هسته ای در دنیا که فرصت‌های بسیار مهمی را برای دریافت تکنولوژی های جدید هسته ای و ورود به بازارهای بین المللی هسته ای برای ایران فراهم خواهد آورد. درست مثل اتفاقی که برای هند افتاد. هندی ها حتی به معاهده "ان پی تی" هم نپیوستند اما وقتی که قراردادهای هسته‌ای را با آمریکا منعقد کردند، این سد شکسته شد. بسیاری از کشورهای دنیا الان دارند به هند مراجعه می کنند با وجود اینکه منع قانونی دارد. من فکر می کنم این معامله همین اتفاق را در مورد ایران به بار خواهد آورد. با این معامله عملا چیزی از تحریم باقی نخواهد ماند چرا که تحریم کنندگان در شکستن تحریم پیش قدم شده اند و معنای واقعی کاغذ پاره در تحریم پیدا می شود.

با توجه به حساسیت های خاص این معامله و پرونده هسته ای، به نظر شما فضای رسانه ای که منطبق با منافع ملی هم باشد چه الزاماتی باید داشته باشد؟

در مورد رفتار رسانه ای مهترین کاری که باید انجام دهیم این است که اولا به تیم هسته ای خودمان اعتماد کنیم. تیم هسته ای فعلی در تهران نشان داده که بسیار تیزبین است. تا امروز بدون اینکه امتیازی بدهد امتیازهای بزرگی که راس آنها غنی سازی هسته ای است را کسب کرده و من فکر می کنم، اگر رسانه های ما به کارنامه فعالیت تیم هسته ای ایران نگاه کنند این کارنامه، کاملا اعتمادآفرین است. نکته دیگر اینکه با نهایت بدبینی به رسانه های غربی نگاه کنند و با ارتباط با مقامات شبهات را برطرف کنند. شبهه ای که بعضی رسانه ها مطرح می کنند این است که ما 5 سال پیش هم می توانستیم همین معامله را انجام دهیم. آن موقع هیچ قعطنامه ای هم صادر نشده بود .کسانی که این ها را می نویسند و می گویند گویا نمی دانند مسئله چیست؟ هر کس حتی با یک درک ابتدایی از موضوع، متوجه خواهد شد که شرایط اکنون با 5 سال پیش بسیار متفاوت است. 5 سال پیش غربی ها اساسا اجازه غنی سازی پایلوت یعنی غنی سازی آزمایشی تحت نظارت آژانس و در حد 124 سانتریفیوژ - زیر 164 ماشین سانتریفیوژ- را نمی دادند و مخالف این بودند که حتی بدون تزریق مواد، سانتریفیوژها در خلا تست شوند. به همین دلیل بود که ما به شورای امنیت رفتیم و قعطنامه گرفتیم و تحریم شدیم. مذاکره کنندگان اصلاح طلب به خواب هم نمی توانستند ببیند که طرف غربی پیشنهادی را به ایران دهد که مستلزم حفظ غنی سازی در ایران شود در حالی که امروز غربی ها بدون سر و صدا غنی سازی در ایران را پذیرفته اند و رسانه هایشان هم این موضوع را تصریح می کنند. رسانه های غربی با صراحت می گویند اگر غربی ها این معامله را انجام دهند غنی سازی در ایران تثبیت می شود. ضمن اینکه این معامله به نحوی که غربی ها می خواهند عملی نخواهد شد. فلذا این شبهه از آن شبهاتی است که جهل مخاطب را در نظر می گیرد.

آیا غربی ها این معامله را خواهند پذیرفت؟

غربی ها چاره ای ندارند جز اینکه این معامله را بپذیرند. یکی از دلایل این است که نمی خواهند ایران تجربه غنی سازی 20 درصد را پیدا کند و اگر معامله را نپذیرند ایران به سمت غنی سازی می رود. غرب و امریکا به حفظ آبرو در ایران به شدت نیازمند هستند و اوباما فکر می کند اگر این معامله را انجام ندهد کل سیاست و آبروی یک ساله او بر باد خواهد رفت. به هر حال اوباما می خواهد نشان دهد به شعار تغییر خود پایبند بوده است برای همین به شدت نیازمند توافق با ایران است.